• Create Account
Welcome To Body & Mind Training Institute Inc
   KUNG FU TO'A 
Learn Kung Fu TO'A from Master Mostafa Jalilzadeh
We Invite You to Participate in Our Weekly Talk Show
If you really WANT it, you have to LOVE it

 

You are here You are here: Forum
Guestِ, Welcome
Username Password: Remember me

سوال
(1 viewing) (1) Guest

TOPIC: سوال

باسخ‌به: یک درخواست از استاد جلیل زاده 8 years, 9 months ago #9332

با درود،
حسین گرامی قبل از هر چیز خاطرنشان کنم که یارومه از ایران فرار نکردند ایشان را فراری دادند .
ما هیچ وقت نفهمیدیم که اتهام یارومه چی بود و چرا ایشان را با تیر زدند و زندانی کردند و بعد بدون هیچ حکمی ایشان را آزاد کردند و تمام مخارج بیمارستان را پاسداران پرداختند .
در زیر من گوشه ای از واقعه آنروز را از کتاب سامسامایه کپی می کنم .

اتفاقی که نباید می افتاد
روزی از روزها که ما طبق معمول سرگرم تمرینات در دانشکده بودیم بوسیله تلفن خبری
دادند که پاسدارها به منزل پرفسور میرزایی ریخته اند و برای استاد مشکل فراهم کرده اند.
با این خبر هرکدام از ما با هر وسیله ایی که در دسترس بود و داشتیم با عجله به سمت خانه
یارومه که در قلهک بود رفتیم. در آن روز اتومبیل پدرم در اختیار من بود، من با رضا
رمضانی داخل ماشین بودیم که مرحوم محسن امیری با باز کردن درب عقب خود را بدرون
ماشین انداخت و خواست که با ما بیاید....
وقتیکه ما به محل رسیدیم تمام کوچه ها و خیابانهای کوچک منتهی به منزل یارومه بوسیله
پاسداران محاصره شده بود و کسی را اجازه نزدیک شدن به خانه نمی دادند. ما مجبور شدیم
که اتومبیل را سر کوچه پارک کنیم و پیاده خود را به خانه برسانیم. چند قدمی در کوچه پیش
نرفته بودیم که من دیدم یک شورلت استیشن ایمپالا با چند پاسدار از خانه با سرعت بدور
شدند، که فکر میکنم که با همان وسیله استاد را بعداز تیر خوردن با خود بردند. پاسداری
بزانو جلوی درب خانه پرفسور نشسته بود و با فریاد می گفت که اگر جلو بیایید با تیر میزنم،
در عین حال مرحوم رضا اقیری که از زانو تیر خورده بود با بد و بیراه گفتن به آن پاسدار
بوسیله یکی دو نفر از محل به بیمارستان برده میشد. همینطور داود سماوات به شصت پایش
گلوله اصابت کرده بود و پاسدار فوق پیوسته باصطلاح تیر هوایی شلیک می کرد خواهان
دور شدن ماها از محل حادثه بود. بین ما و آن پاسدار هیچ پناه و مانعی وجود نداشت به همین
دلیل ما خودمان را بدیوار چسبانده بودیم که از اصابت گلوله در امان باشیم، محسن امیری هم
چند قدم از من عقب تر خودش را با دیوار مماس کرده بود. در این موقع که پاسداره شلیک
هوایی میکرد یکی از گلوله ها به زیر آخرین آجر در بالای دیوار خورد و کمانه کرد به چشم
محسن، من وقتیکه به پشت سر نگاه کردم متوجه شدم که محسن روی زمین افتاده است و
یکی از چشمان او بطور وحشتناکی بیرون زده بود و خون میآمد، بلافاصله او را به یکی دو
نفر دیگه بلند کردیم و به عقب ماشین من انداخیتم. رضا چادر مادر مرا که در ماشین بود
روی چشم او گذاشته بود که از خون ریزی جلوگیری کند و من هم با سرعت به طرف
بیمارستان مهر در حرکت بودم. وقتیکه به بیمارستان رسیدیم متوجه شدیم که رضا اقیری و
داود سماوات هم آنجا هستند... متاسفانه محسن امیری بعداز دو روز بستری در آنجا
درگذشت...
The following user(s) said Thank You: AliReza Nazari, مهدی , اکبر, AFSHIN REZAZADEH

باسخ‌به: یک درخواست از استاد جلیل زاده 8 years, 9 months ago #9338

  • حسین
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • گر به خود آیی به خدایی رسی به خودآ
  • Posts: 374
  • Karma: 0
استاد عزیز قضاوتم درست بود یا به نظر شما غلط

باسخ‌به: یک درخواست از استاد جلیل زاده 8 years, 9 months ago #9340

من متوجه قضاوت شما نشدم ولی از کلمه فرار را نادرست یافتم
The following user(s) said Thank You: AFSHIN REZAZADEH

باسخ‌به: یک درخواست از استاد جلیل زاده 8 years, 9 months ago #9343

  • حسین
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • گر به خود آیی به خدایی رسی به خودآ
  • Posts: 374
  • Karma: 0
نه استاد کامنت قبلی را میگم یه تومار براتان نوشتم آیا حرفم درسته برداشتم درسته یا غلط

باسخ‌به: یک درخواست از استاد جلیل زاده 8 years, 8 months ago #10287

  • anattawa
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • Posts: 409
  • Karma: 2
درود بر استاد گرامی این فرد که کنار پرفسور میرزایی ایستاده کیست و نوع ورزش ابداعی ایشان چیست؟
Attachments:
تازه کار

باسخ‌به: یک درخواست از استاد جلیل زاده 8 years, 8 months ago #10290

با درود،
جناب آناتاوا ایشان آقای لسانی از شاگردان یارومه در ارتش میباشند.
The following user(s) said Thank You: مهدی , اکبر, anattawa
Time to create page: 0.12 seconds