Body & Mind Training Center

استاد جليل زاده گرامي درود بر شما
شب شما بخيرو شادي و پر از نور باد . مشعلدار اين راه شماييد.راهنمايي هاي حكيمانه خود را از ما دريغ نكنيد.سلامت باشيد.

جناب آریا حرف من هم همینه ، دقیقا گفته یارومه را خیلی بصورت عامیانه و ساده از طرف خودم بیان کردم . "حسین گرامی در آن کامنت عرض کردم من به هر قدرتی که از حیطه توانایی های بشر خارج باشد اعتقادی ندارم ، یعنی هر موضوعی که از منطق بدور باشد نمی پذیرم ."


يارومه در باره ارتباط ذن و متافيزيك مي فرمايند:
اگر هزاران سال بنشينيم و در باره مفاهيم، زمان، مكان، حيات و مرگ، جهنم و بهشت و خدا و اهريمن بيانديشيم، نه تنها به آرامش و آرامش مطلق نزديكتر نميشويم ، بلكه در اثر تغافل ممكن است آرامش نسبي خود را نيز از دست بدهيم .
بهمين جهت است كه ذن هميشه و بطور پيگير و مستمر كوشيده است كه نه تنها از نزديك شدن به مسائل ماوراء الطبيعه ( متافيزيك ) بپرهيزد، بلكه شديداً بي علاقگي خود را نسبت به بحث اين مسائل نيز ابراز داشته است.

استاد عزيزم درود بر شما
در فرمايش شما كه شكي نيست.شما دست پرورده يارومه هستيد. ما به داشتن راهنمايي چون شما و استاد عطار عزيز بخود مي باليم.من باز هم از همراهان عزيز تقاضا مي كنم حتما كتاب اين مرد بزرگ را چند بار مطالعه كنند. ايشان مسائلي را دراين كتاب بيان كرده اند كه تازه الان دانشمندان روان شناس و جامعه شناس به آن مي پردازند.بخصوص در همين مطلب مربوط به ارتباط ذن و متافيزيك يك نكته خيلي ظريفي را بيان مي كنند كه ما از هر چيزي كه مانع ارتباط بين انديشيدن ازاد و انسان بشود بايد دوري كنيم. بنظرحقير اين سخن خيلي عظيم است. و بالاتر از همه اينكه كساني كه مدعي هستند يارومه پيامبر يا خداست يا ادعايي در اين باره كرده، بايد گفت : ابلهان ، چطور ممكنه كسي كه در كتاب خودش مي گويد درتعليم ذن بايد از تعاليم مذهبي و تمثال و متون بايد پرهيزكرد آنوقت بيايد ادعاي اين چنيني مطرح كند.خدا شما را حفظ كند استاد گرامي.شب و روزتان بخيرو شادي .

بله استاد حق با شماست

حال باید اندیشه کرد پس بگذارید یک اندیشه ای بکنیم پس معلوم شد هنوز که هنوز معنای ذن را نفهمیدیم

بدرود

با درود بر اساتید.
جناب عصار اینکه شما کتاب ذن و کاراته را معرفی کردید درست اما میدانید این کتاب قبل از خلق کونگ فو توا نوشته شده و با توجه به بحث مهم دینامیک مغز یارومه فکر نمیکنم همه چیز ان منطبق با دیدگا ههایی بوده باشد که یارومه بعد از خلق توا داشته است.اول باید دید ما کدام یارومه را مد نظر داریم
یارومه گوجوریو کار
یارومه توا کار
یارومه ساکن در ملارد
هر حکدام از انها به نظرم با دیگری در بعضی موارد تفاوت دارند.

به نظر من بیاییم و در مورد یارومه توا کار صحبت کنیم و بتوانیم مصاحبه های ایشان در ان زمان نقد و بررسی کنیم بهتر است.

مثلا همین مفهوم ذن
در این مفهموم اندیشیدن به بعضی چیزها منع شده است در واقع میگوید که به ماورا همچون زمان و مکان وبهشت و جهنم و ... نیاندیشید.پس اینجا هدف یارومه ارامش بوده است.

ولی در کونگ فو توا صحبت از طریقت دانایی و اندیشه را میکند و حتی شما را به مبارزه با کسانی فرا میخواند که جلوی اندیشه شما را میگیرند.اینجا تفاوت وجود دارد.








دوستان فکر کردن امری ارادی نیست.لا اقل در مورد انسانهای معمولی.
شما وقتی به خود میگویی دیگر به این موضوع فکر نمیکنم اتفاقا دقیقا بیشتر از هر لحضه ای داری به ان موضوع فکر میکنی و این اثبات شده است مگر شما در ذهن خود منطقی را خلق کنی و به نتیجه ای برسی و ان وقت
می گویی‌خوب از نظر من موضوع حل شده است.اگر پسری در جبهه باشد مادر مدام دلشوره دارد ایا میشود گفت که فلانی بهش فکر نکن.؟!!!!!!!؟!

علم هم همین است.این که استاد جلیلزاده به ماورا اعتقاد ندارد به خاطر بی علاقه گی اوست.و هیچ اشتباهی‌هم نکرده است .اما وقتی مدام دلشوره کونگ فو را دارد این از علاقه اوست.چرا دیگران ندارند؟جالب بیشترین نا ارامشی و دلواپسی هم که‌دارد از همین کونگ فو تواست.چون مدام خون دل میخورد .ایا درست است که بگوییم بابا ول کن.واسه کی اینقدر زجر میکشی.خودت تو خونه تمرین کن و به زندگیت برس.!!!!!!




چرا یارومه ناگهان رفت ملارد و کونگ فو توا را رها کرد و رفت سراغ علومی مثل انرژی درمانی و ...
چون علاقه مند بود.

چرا جلیلزاده بزرگ اینقدر برای گونگ فو توا هزینه میکند؟چون علاقه مند است.
چرا اریا ی عزیز رفت دنبال عرفان و... چون علاقه مند بود


همه ما هم از علاقه مان ضربه خوردیم.این علاقه باعث میشود طرف به بعضی چیزها فکر کند.اصلا دستاوردهای علمی بشر ناشی از همین علاقه ها و رفتن به فکر‌در‌مورد انهاست.اگر من به بهشت و‌جهنم‌فکر‌ میکنم و دنبال حقیقت هستم اینگونه خلق شده ام.

هیچ وقت جلوی اندیشه را نگیرید.و هر ضرری هم که داشته باشد بدانید این قسمت اوست..

زندگی ارزشش یه این است که ادم به علاقه اش برسد.مگرنه‌ مثل بقیه عادی زندگی‌کردن ایا جالب است؟


پس بیاییم‌جلوی اندیشه را نگیریم‌ بلکه درست اندیشیدن‌را بیاموزیم.
استاتید ایا تایید میکنید؟

پدرام عزيز درود بر شما
با توجه به اينكه طرف سؤال و صحبت شا اساتيد هستندو بطور خاص استاد عطار را نام برده ايد، بنابراين بنده اين حق را ندارم كه به نوشته شما پاسخ بدهم. اما فقط در يك مورد نظر خودم را مي گويم تا ان شاء الله به همراه شما پاسخ استادان عزيز را بخوانيم.
پدرام عزيز در اينجا دو مسئله وجود دارد، 1- منع كردن انديشه . 2- نشان دادن روش انديشيدن
يارومه يا هيچ كس ديگري نمي تواند كسي را از انديشيدن به چيزي منع كند.بلكه يك راهبر به حكم وظيفه راهبري فقط وظيفه دارد راه را نشان بدهد. همانگونه كه در قران هم خدا به پيامبر مي گويد تو فقط وظيفه داري بيم و اندرز بدهي.
يارومه به درستي مي گويد فلان، شما اگر بخواهي وقتت را روي اين مسائل بگذاري به ارامش فكري كه مد نظر توست نمي رسي.آيا يارومه اشتباه كرده است؟ خير. براي اينكه همين الان داريم نتيجه بحثهاي بي مورد در باره ماوراء(‌دقت كنيد بحثهاي بي مورد) را در كل دنيا مي بينيم.همين داعش را شما ببينيد.گذشته از مسائل سياسي، آبشخور فكري آنان از كجاست؟از اعتقادات غلط و پوچ و تعصب بي مورد كه به آنها اجازه ميدهد تا هزاران انسان را مثل گوسفند سر ببرند و به آن كار هم افتخار كند و هم بعنوان يك عمل ثواب بنگرند.
نقل است كه از بودا پرسيدند: ما بعد از مرگ به كجا مي رويم؟ بودا جواب داد : خودتان وقتي مرديد مي رويد و مي بينيد.
بنابراين منظور يارومه اين است كه اين بحثها سودي ندارد.ايا خود شما اگر ساعتها بنشيني به اين مسائل فكر كني نتيجه اي به دست خواهي آورد؟ در ضمن به اين هم فكر كن كه يارومه در همان كتاب طبقات مختلف مردم را از هم جدا كرده است.يعني به نظر حقير، حتي فكر كردن در اين رابطه را هم بايد به عده اي خاص اجازه بدهيم كه كار آنها اين باشد.براي يك آدم عادي كه در نان شب خود مانده است مطرح كردن اين بحث چه فايده اي دارد؟ بنابراين در اين طريقت كسي از انديشيدن به معناي عام منع نشده است.
اينكه فرموديد كونگ فوتوا طريقت دانايي است، بله اما مشخص نكردي كه كونگ فوتوا مي گويد به چه بيانديشيد.
بطور خاص يارومه مي گويد به اين بيانديشيد كه علت بدبختي هاي شما از كجاست؟ سپس بايد به اين نتيجه برسيد كه تما آنها از عمل خود شماست. قرآن هم همن را مي گويد. بعد يارومه اضافه مي كند كه اگر درد از شماست پس درمان هم در انديشه خودتان است. به بيان ديگر يارومه مي گويد اين انديشه انسان است كه چاره ساز است.
اما اينكه فلان كس دغدغه چيزي را دارد پس مي انديشيد.مثلا استاد جليل زاده را مثال زديد،يا بنده حقير را.عرض مي كنم اين مسئله به اين شكل است كه بعنوان مثال كونگ فوتوآ تمام زندگي استاد جليل زاده است،پس بايد شب و روز به بهبودي آن و رفع موانع بيانديشد اين همان تفكر خلاق است كه يارومه هماز آن نام برده است.پس در عمل هيچ تضادي وجود ندارد.
و اما در باره يارومه، اصول فكري ايشان بنظرحقير هرگز عوض نشد. حتي در باره بحث علوم مختلف و انرژي درماني هم باز يارومه چون معتقد است كه روح و روان جز فيزيولوژي دستگاه مركزي چيزي نيست ، بنابراين با اين مبناء به دنبال آن علوم بوده است كه اينها ماوراء نيستند.بلكه همه چيز را تحت كنترل ذهن انسان مي داند كه در اصل درست است( دقت كنيد در اصل درست است اما هنوز بشر به آنجا نرسيده است).در فيلم ماتريكس انديشه يارومه به خوبي نشان داده شده است.حتي كتابهاي كارلوس كاستاندا هم بخوبي اين انديشه را بيان مي كند. شما به صفحه 27 كتاب چرخ زمان نگه كن. پاسخ تمام سؤالات شما در آنجاست. و اما يك نكته مهم ديگ رباقي مي ماند كه پس تكيف سوالاتي مثل : واقعيت وجود خدا و بهشت و جهنم و قيامت و مسائلي مانند اين چه مي شود؟ پاسخ اين است كه جواب اينها هم براي كسي كه به روشني مي رسد چون اب شفاف و واضح است اما نمي تواند آن را با مردم عادي در ميان بگذارد.زيرا همان كاري را با او مي كنند كه با حلاج و عين القضات همداني و هزاران نفر قبل از او كردند. و عاقبت اينكه تمام هدف يارومه روي ذني رنگ ، انديشه بي رنگ و شناخت بي رنگ است. يارومه مي خواهد به ما بگويد بدون انديشيدن به اينها زندگي هم زيباتر است و هم ارم تر.اما اگر كسي بخواهد فكر كند مانعي ندارد فكر كند.ولي بعداز سي سال شصت سال مي فهمد ايكاش اگر همان اول اين انديشه را رها كرده بود چقدر بهتر بود. حداقل مثل بقيه از زندگي خود لذت مي برد.
درداستاني از ذن گفته مي شود كه يك پزشكي به يك استاد ذن مراجعه كرد و گفت به من ذن بياموزيد، استاد گفت: شغل شما چيست؟ وي گفت من يك پزشكم. استاد به او گفت بيمارانت را خوب مداوا كن. پزشك از اين سخن برآشفت و گفت : من آمده ام ذن بياموزم شما به من مي گويي بيمارانت را خوب مداوا كن. اين ديگر چه ذني است؟
استادكه ديد اين بندهخدا تنش مي خارد، گفت : بله من اشتباه كردم.پس به قول ما عوام پدر وي را جلوي چشمهايش آورد و شخص بعد ازسالها كه به روشني رسيد گفت: كاش هرگز اين راه را نمي رفتم و از هان ابتدا به نصيحت استاد گوش مي كردم و بيمارانم را خوب مداوا مي كردم.
بنظرحقير در انديشه يارومه هيچ تفاوتي حاصل نشده است.زيرادر اصل نمي توان متغيير بود.درفرع چرا. مثلا يارومه تكنيكها را مدام عوض كرد.اما اصول را هرگز. اگر اينگونه بوده باشد پس ايشان هرگز به روشني نرسيده بوده ، البته باز هم عرض مي كنم ، بنده نظرخودم را عنوان كردم و اين خيلي خوب است كه در اينگونه از مباحث ما مدام اين مطلب را عنوان كنيم كه آنچه را كه مي گوييم نظر شخصي يا برداشت ماست، تا خواننده به اين اشتباه نيافد و گمان كند كه اينها سخنان يارومه يا هر كس ديگري است كه سخن در باره اوست.پاينده باشيد.