Body & Mind Training Center

همراه اناتوآ به شما غبطه خوردم. يادروزهايي افتادم كه روزي شش ساعت تمرين مي كردم. اما الان با تني بيمار فقط بايد حسرت اون روزها را بخورم. ان شاء الله خيلي زود به روزهاي اوجتان برگرديد.

آقای آیای عزیز

پدر آمرزیده یه جوابی بده ما هم دلمان خوش باشه

درخواست کردم جواب بدید آقایان آناتوا و بقیه همراهان این بند را برایم توضیح دهید

آقای آریای عزیز این برداشت من از ذن درسته همونی که به استاد عصار گفتم اما جوابی نشنیدم

با درود،
اندیشه بیرنگ به یک موضوع متمرکز نیست، اندیشه بیرنگ جوینده است، مسله محدودبودن و یا محدود نبودن موضوع نیست، در خود هیچ ندارد ولی همه چیز دارد دارد جوشان است" خلایی در نهایت توان سرد و جوشان".

"اندیشه" را نمیتوانیم با زمان و یا مکان بسنجیم، چون که توانایی درک موضوع را نداریم وارد ظرفش میکنیم که تحت کنترل خود قرار دهیم و بتوانیم، آنرا به دیگران بشناسانیم ولی همین محدودیت نه تنها دید ما را محدود کرده بلکه دیگران را هم از مسیر منحرف میکنند.

به طور مثال میگویم هم می بخشد؟ و هم میگیرد؟ "تضاد" سپس برای اینکه این دو سوال را توضیحی در حد درک خود نگاه داریم میگویم حکمت چنین است که این توقف است، فرهنگ فکری آدم چنین است،

بخشیدن،فرمول خود را دارد، و گرفتن هم، فرمول خود را دارد، این دو، نقاط مشترک را در فرمولهای خود دارند که ان سبب شناخت است. شناخت سر مرز روشنی و تاریکی است که هردو "تاریکی و روشنی"را در خود دارد، شناخت محدود نیست و در خود هیچ ندارد "اندیشه بیرنگ".

گاه زمانی بیان اندیشه از توضیح موضوع خارج است امیدوام روشن بیان شده باشد.

دو حلت سمبولیک طرح موضوع را دارد نه محدود کردن آنرا

یعنی عصار گرامی
یعنی ذن ما در خود همه شناختها را دارد و در خود هیچ ندارد یعنی به مرز اندیشه ای وابسته نیست محدود نیست بی رنگ است تمام شناختها را قبول دارد و از تمام شناختها در مسیر خودش استفاده میکند بسته به اندیشه ای نیست نه اندیشه مذهبی نه بودایی و نه غیره و غیره هر چه هست و نیست همه را دارد و ندارد یعنی علمی به عنوان برنفراشته پس خود آگاهی ما این است جریان اندیشه ما در هر زمان با هر اندیشه ای بدون محدودیت بی رنگ این ذن ماست این تفکر ماست این اندیشه ماست

آیا درست فهمیدم لطفا جواب دهید

جناب عزیز تر از هر چیز اریای ناشناخته
من اگر بفهمم که حرفم اشتباه بوده از ان برمیگردم و افتخار هم میکنم.سالک دگم نیست.مدام پیشرفت میکند.این نظر من بود.اگر همه خود را سالک بدانند و از حرفشان کوتاه نیایند دنیا چطور خواهد شد؟

اگر منطق شما این است پس با عرض معذرت به من چه ربطی دارد که امر کنم سبکهای انشعابی کونگ فو توا منحل شوند.اگر من ناراحتم پس در ان سبک ها فعالیت نکنم.
اینجاست که باید مفهوم همان رنگ های موذی را جدی گرفنت.بله.دیکتاتوری پنهان.خودم را عرض میکنم.

من هر که را بخواهم استاد مینامم.هر که به من جیزی بیاموزد.با عرض معذرت به کسی هم ربطی ندارد.
ماپهمه مهمانیم.نباید برای میزبان قانون تایین کنیم.
بگذریم.بحث در این مورد کافیست.


من به همه گفتم که اگر میدانند پاسخ دهند. این جواب میتواند رابطه بین کونگ فو توا با طریقت دانایی و مبارزه ان با مانعان اندیشه را با ذنی که در پی ارامش است توضیح دهد.

جواب مهم است.

استاد شیخ حسین از لب کارون برگرد و پاسخ بده.
استاد اناتوای عزیز ببینم با مجموعه شمارش پزیر اعداد طبیعی میتوانی پاسخ بدهی.شاید جواب در اعداد اول باشد.

و اقای اریای عزیز شما هم اگر میدانی جواب این سوال حساس را بدهید.
جناب عصار ....ً.

پدرام عزيز درود بر شما.
شما ديگه چرا؟ من با شما مزاح كردم كه گفتم اگه سرم را ببرند از حرفم برنمي گردم. چون گزينه پاسخ سريع بود شكلك پيدا نكردم برايش بگذارم.اين از آن موضوع .چه طوفاني بپا كردي، بابا يك كلمه شوخي هم نميشه كرد؟ چقدر حساس بابا شكارچي كه بايدخيلي صبور باشه. بقول حسين اقا، پدر آمرزيده ، يك كمي ارام. اگر منظور شما مبارزه بدون درگيرية ، پاسخ من اينه.چنين مبارزه اي اگر در بحث انديشه باشد مبتني براينه كه شما از انديشه خود شخص بعنوان سلاح استفاده مي كني . اما اگر مبارزه در محدوده تن باشد باز بايد از تواناي يخود شخص بعنوان سلاح بهره برد. بعنوان مثال ، شما نه حمله مي كني و نه دفاع، بلكه ضربه خود حريف را در همان مسير به شدت حمايت و هدايت مي كني تا درهمان مسير ساقط شود. بعنان مثال اگر حريف يك ضربه يته به شما مي زند شما همان ضربه را با جابجايي بدن در مسيرخودش به جلو هدايت مي كنيد و حريف با سرعت ضربه خودش به زمين مي خورد.پدرام جان ما را زهره ترك كردي ، مثل اينكه امروز روز گير دادن به من بوده. ببين حسين اقا چي نوشته.بابا يه كم انصاف داشته باشيد.پدرام جان گذشته از شوخي يك حرف جدي مي زنم و تقاضا مي كنم به آن توجه كنيد.
اگر ما مدام نگران اين باشيم كه ديگران در باره ما چه فكري مي كنند و از حرفهاي ما چه برداشتي دارند، ديگر ما براي خودمان زندگي نمي كنيم بلكه براي مردم زندگي مي كنيم و اين زندگي يك سالك يا رهرو طريقت دانايي نيست.آنكه گفتم سالك راه روشنايي از حرفش بر نمي گردد اما يك واقعيت بود.چون خواستم به يارومه توجه كني. ايشان هم نمي توانند از حرف خود برگردند.زيرا در جايي فرموده اند راهبر نمي تواند اشتباه كند.زيرا اشتباه خود را با مرگ خودش بايد جبران كند.بقيه اش واسه وقتي كه يه كمي ارام بشي. همينطو رزود عصباني ميشي كه در نبرد ع ش ق ........ پاينده باشيد.

حسين عزيز درود بر شما.
شما سخنان استاد عصار را با مطالب ديگر قاط يكرده بودي لذا من متوجه سؤال شما نشدم. اگه لط فكني سؤال خودت را واضح مطرح كني ممنون مي شوم.
اما با اينحال پاسخ مي دهم.
حسين عزيز انديشه بي رنگ بطور واضح يعني اين.
مثلا شما مي خواهي در باره خدا شناسي از انديشه بي رنگ استفاده كني.پس ابتدا با اين موضوع شروع نمي كني كه خدا كيست يا چيست ؟ بلكه سؤال اوّل اين است : حقيقت وجودي من چيست؟ سپس براي رسيدن به پاسخ از دانسته هاي قبلي خودت استفاده نمي كني، بلكه ذهن خودت را ازاد مي گذاري تا خود شما را به حقيقت رهنمون شود.فقط بايد سؤال را تكرار كني، بدون هيچ پيش فرضي. يك قسمت از حرفهاي شما را من دقت كردم تا حدزيادي انديشه بي رنگ را شناخته بودي. اما با عرض معذرت چون شما مدام مي خواهي انديشه اسلامي را دخالت بدهي كار خراب مي شود.زيرامدام يك چيزي را براي مقايسه در دست داري. اما ذن اينگونه نيست. در ذن حتي نبايد به اين فكر كرد كه شما داريد مي انديشيد.بلكه تمام وزن ذهن خودت را روي تكرار سؤال مي گذاري تا خودش به جواب برسد. براي همين اين كار خيلي طاقت فرسا ست. درست مثل موقعي كه اسم يك نفر را فراموش كردي به خودت فشا رمي آوري تا ان را به ياد آوري ، بعدچند وقت ديگر در يك جايي و در يك موقعيتي كه هيچ ارتباطي به آن سؤال ندارد يكدفعه اسم آن شخص را به ياد مي آوري، مي داني چرا؟ چون ذهن ناخودآگاه از حركت نمي ايستد تا به جواب برسد.در باره ذن هم بهمين شكل است.باز اگر سوالي داشتيد مشخص مطرح كنيد من جواب مي دهم.اما مطلب استاد عصار را خودشان بايد پاسخ بدهند. موفق باشيد.چقدر امروز همه بد اخلاق شدند.

حسين اقا و اقا پدرام ، شما متاهليد يا مجرد؟
با اين روحيه حساس خدا به داد شريك زندگي شمابرسه.