• Create Account
Welcome To Body & Mind Training Institute Inc
   KUNG FU TO'A 
Learn Kung Fu TO'A from Master Mostafa Jalilzadeh
We Invite You to Participate in Our Weekly Talk Show
If you really WANT it, you have to LOVE it

 

You are here You are here: Forum
Guestِ, Welcome
Username Password: Remember me

گفتگوی همراهان
(1 viewing) (1) Guest

TOPIC: گفتگوی همراهان

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 10 months ago #9588

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
با درود بر اساتيد عزيزم جناب جليل زاده بزرگ و استاد گرامي عصار ( عطار )
و با درود برتمامي همراهان يكدل ، بخصوص جناب حسين اقا و پدرام و آناتواي سبز و اكبر آقا و ديگر دوستان
از لطف و محبت شما ممنون و متشكرم.
دوستان عزيزم حسين اقا و اقا پدرام. قبل از اينكه به پرسشهاي شما پاسخ بدهم لازم مي دانم اين نكته را عرض كنم كه عزيزان من، بنده استاد ذن نيستم و هيچ ادعايي هم در اين باره ندارم.بخصوص در جايي كه استاد جليل زاده بزرگ و استاد عطار گرامي و همچنين آناتواي سبز ما كه ان شاء الله بزودي مدرك دكتراي خود را خواهند گرفت حضور داشته باشند. همچنين بايدعرض كنم حسين اقاي ما را هم نبايد از نظردور داشت كه ايشان جزو اساتيد حوزه به شمار مي ايند. و همچنين پدرام گرامي كه شكارچي معرفت بشمار مي ايد.
دوستان عزيز تر از جان بنده با وجود اينكه از سال 63 تا كنون اين مباحث را تعقيب مي كنم اما در جايي كه استاد عطار عزيز مي فرمايند: هيچ نمي دانم.پس حقير چه بايد بگويم.بنابراين شخصا اگر سخني بر زبان مي آورم فقط جهت محك آموخته هاست است در حضور شمابزرگواران و اين غلو نيست.پدرام جان شما هرگز خودت را با اين عبارات با ديگران قياس نكن. يارومه مي فرمايد : هيچ نشانه اي به خود كم بيني وكهتري نمي بينم.هركدام از ما و شما عزيزان داراي دانشي هستيد كه ديگران به آن نياز دارند. من خودم استاد جليل زاده را به مانند « دون خنارو» و استادعطار را « دون خوآن » براي خودم مي دانم.شايد براي كساني كه مقداري جوان تر هستند ( البته سوء تفاهم پيش نيايد) شنات شخصيتهاي والامقامي مثل استاد عطار يا استاد جليل زاده سخت باشد. اما حقير كه سني از من گذشته و موهاي خود را در اين راه سفيد كرده ام در اين شناخت شك نمي كنم.توصيه من به شما اين است تا مي توانيد از اين اساتيد بزرگ استفاده كنيد.در اين راه سن و سال اصلا مطرح نيست.بنده بخوبي درك مي كنم كه اين دو بزرگوار چقدر در اين راه سختي كشيده اند.حتي از جناب آناتواي سبز خودمان هم به سادگي نگذريد.فكر مي كنيد استاد جليل زاده چرا اسم ايشان را آناتوا گذاشتند. تمام رفتار اساتيد بزرگ در اين سايت خود يك درس از مكتب ذن است. به نظربنده حتي تشكري كه اساتيد پاي كامنت هاي هر يك از ما ميگذارند خود مي تواند يك درس باشد.
من فقط به يك نكته در اين باره اشاره مي كنم و بقيه را شما محاسبه كنيد كه دانش اساتيد ما در اين سايت تا چه اندازه مي باشد.
اينكه استاد عطار گرامي ميفرمايند : مي دانم كه هيچ نمي دانم. دقيقا از اصول علم كلام و حروف و اعداد استفاده مي كنند.زيرا در علم حروف و اعداد يا « جفر » جمع ابجدي عدد « هيچ » 18 و جمع كلمه « حي » نيز 18 مي باشد.بحث در اين زمينه مفصل خواهد بود كه اين به چه معناست اما در اينجا هدف اين است كه منظور استاد از هيچ به معني كه عام از آن توقع دارند نيست. تي اگر دقت كنيد ايشان به زبان ذن حرف مي زند.از كمترين كلمات براي انتقال مفاهيم استفاده مي كند. همچنين در علم كلام و در مكتب ذن وقتي شخصي مي گويد من هيچ نمي دانم. منظورش اين است كه من علم هيچ را مي دانم و اين خيلي عظيم است.در همينجا به استاد عطار گرامي درود مي فرستم و آرزوي سلامتي روزافزون براي ايشان دارم. در باره استادجليل زاده بزرگ هم شما دقت كنيد تمام رفتارهاي ايشان درس عملي ذن است.يك نمونه را ما دقت كنيد.وقتي يكي از ما مطلبي را مي نويسيم كه از نظر ايشان قابل پاسخ دادن يا انتشار نيست، در باره آن هيچ نمي گويند، درحالي كه مي توانند دوساعت توضيح بدهند كه چرا آن مطلب را در سايت درج نكردند. اما ايشان با رفتار خود به ما درس مي دهند.خداوند ايشان و استاد عطار را براي ما حفظ فرمايد و به هر دوي اين عزيزان طول عمر همراه با عزت و شوكت عنايت كند كه اين فرصت را به ما دادند و اين مكان را ايجاد كردند تا ما بتوانيم با بقيه دوستان از هر كجا دنيا ارتباط داشته باشيم و از هم بياموزيم. پدرام عزيز و حسين اقاي گرامي به سؤالات شما پاسخ خواهم داد.اما مابايد از آناتواي سبزمان هم در اينجا ياد كنيم كه به مانند يك شكارچي واقعي در كمين قصد است.آنوقت به من مي فرمايد مرا خرده ستمگر فرض كرده اي. پاينده باشيد.
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: Mostafa Jalilzadeh, اکبر, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 10 months ago #9589

  • anattawa
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • Posts: 409
  • Karma: 2
با توجه به کامنت 9580 جناب پدرام خان (ان یک هم دکتر ) اینجانب به احساس بسیار زیبای درخت بودن نایل شدم و از پدرام عزیز نهایت تشکر را دارم
تازه کار

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 10 months ago #9590

  • anattawa
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد اندیش باش به هر قیمتی
  • Posts: 409
  • Karma: 2
من یک کامنت گذاشتم مثل اینکه بدست ادمین نرسید
دوباره تکرار می کنم
بنده تا حالا در مورد اندیشه سفید به نتیجه ای نرسیدم و فعلا قابل قبول من نیست عزیزان پس نمی توانم در این مورد نظری بدهم
از نظر من ذن همان رسیدن به سکوت درونی است ( خارج شدن از حیطه و مورد تغذیه قرار نگرفتن توسط سایه های گلی است اریای عزیز )
تفکر در صورت معمولی به سه صورت است
1- بدبینی
2- نیک بینی افراط ان باعث ساده لوحی می شود
3- واقع بینی
تازه کار

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 10 months ago #9591

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
پدرام عزيز درود بر شما
من فكر كردم شما پاسخ سؤال مبارزه بدون درگيري را خواستيد.حال به سال شما در باره رابطه مبارزه در عين ارامش داشتن مي رسيم. اما قبل از هر چيز بايد عرض كنم كه پاسخ صحيح اين سؤال بطور حتم نزد استاد جليل زاده گرامي و استاد عصار مي باشد و علت اينه فعلا پاسخ ندادند مي خواهند دانش شاگردان خودشان را در اين رابطه محك بزنند.بنابراين پاسخ حقير نظر شخصي من است و منتظر مي مانيم تا اساتيد گرامي اشكالات و ايرادات ان را بگيرند.
اولين مطلبي كه بايد در اين رابطه به آن توجه كنيم ان است كه ببينيم برداشت ما از مبارزه چيست؟ اگر ما مبارزه را زدو خورد بدانيم مسلما هر زدوخوردي با عصبيت همراه خواهد بود و اين در ذات انسان است.زيرا جزو عكس العملهاي ناخودآگاهي انسان مي باشد.حتي حيوانات هم درموقع مبارزه يا شكار چنين عكس العملهايي از خود بروز مي دهند. اما اگر از نظر يك استادذن به مبارزه نگاه كنيم و ان را صرفا محك زدن آموخته ها بدانيم، حتي اگر آن مبارزه واقعي بوده و به معناي دفاع از خود هم باشد مي تواند درعين ارامش انجام بشود.توصيه مي كنم فيلم « ريش قرمز » را ببين.
طرز تفكر يك استاد ذن با افراد عادي قابل مقايسه نيست. زيرا اعمال وي از شناخت راستين برمي خيزد و نشأت مي گيرد.بهمين دليل زماني ما مي توانيم چگونگي عملكرد وي را درك كنيم كه به پايه او رسيده باشيم.اميد وارم روشن بيان شده باشد.باز اگر سؤالي داشتي خوشحال مي شوم جواب بدهم.
و اما در باره يارومه بايد عرض كنم، منظور بنده از عدم تغيير در اصول است.يعني اينكه وقتي شما به اين موضوع پي بردي كه خدا يكي است،پس هزار سال ديگر از شما بپرسند همان جواب را خواهي داد و در اصول نمي تواند تغيير كند. اما در روشها چرا.
مثلا الان ما از اينكه يارومه چرا كونگ فوتوا را ادامه نمي دهند ناراحتيم.در حالي كه در اصل اگر بخواهيم حساب كنيم ايشان همين الان هم دارند آموزش مي دهند و حتي بخاطر اين آموزش مجبور به مهاجرت شدند. اما نه آموزشي كه ما فكر كنيم ايشان در حال آموزش تكنيك هستند وخودشان هم كار مي كنند. بلكه آموزش فكري.يارومه بعنوان يك راهبرو انسان روشن شده و به ذن رسيده ديگر تكنيك و شال و اين مسائل برايش ارزشي ندارد.زيرا اينها هداف زندگي ايشان نبوده . بلكه وسيله اي بوده براي رسيدن به هدف.يك راهبر تمام حركاتش درس است. اما اين شاگردان هستند كه بايد اين درس را درك كنند.
پاينده باشيد
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: حامدعدالتي, اکبر, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 10 months ago #9592

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
حسين اقاي عزيز درود بر شما. قبل از هر چيز از اينكه حال حقير را جويا شديد ممنون و متشكرم. همچنين ارزو مي كنم خداي متعال ساليان سال سايه شما را بر سر خانواده محترمتان محفوظ و پايدار بدارد. ان شاء الله.همچنين براي دو دختر خانم گلتان هم ارزوي سلامتي دائمي و شادكامي دارم.
پاسخگويي به سوالات شما را از كامنت 9579 شما اغاز مي كنم.حسين جان شما پرسيده اي:
درباره اندیشه بی رنگ محضر حضرتعالی عرض کنم هنوز بنده متوجه نشدم. یعنی ما در تفکر خلاء کامل داریم مثلا در خود شناسی که از طریق توا بدست میاید یعنی طریقت ذن ما به این شکل است بدون هیچ پیشینه ای به تفکر بپردازم که من کیستم و مرتب بگویم من کیستم مانند آن راهب هندی خوب نتیجه چگونه حاصل میشه اگه بگم من کیستم علمی ندارم که با آن خودم را مقایسه کنم پس نتیجه چگونه حاصل میشه اگه مرتب بگم من کیستم این ذن من که وسیله است من را به کجا رهنمون میکند.
می توانید محبت کرده به حالت دو زانو ذن نشته و من را به ذن ببرید در قالب مثال ساده هم بیان کنید بیشتر توضیح دهید ممنون می شوم

در پاسخ بايد عرض كنم كه اتفاق شما انديشه بي رنگ را خوب متوجه شده و دريافته ايد.اما به نظرمن مشكل شما اين است كه تفكر ديني و آموخته فلسفي خود را نمي توانيد كنار بگذاريد و تمام دريافتهاي خود را با آن مي سنجيد و اين مسئله است كه ايجاداشكال مي كند.توضيح مي دهم.
مثلا شما در باره خود شناسي وقتي مي خواهيد فكر كنيد،ذن از شما مي خواهد در بدو ورود، چنين سؤالي را فراموش كنيد.زيرا قبل از ان بايد بدانيد كه خود كيست كه بخواهيد ان را بشناسيد.
انديشه بي رنگ خلاء فكري نيست. اتفاق مثل ليواني است كه پر از هواست اما ما چون هوا را نمي بينيم خيال مي كنيم ليوان خالي است.ذن راهي است به سوي درك حقيقت. اما حقيقت خالص و آن به اين شكل است كه عرض مي كنم.
اصلا بايد بدانيم ذن چرا شكل گرفت؟ اساسي ترين مشكل انسان در اين دنيا ناداني است. ناداني نسبت به خودش و جهان هستي و خالق آن. فكر كن دو نفر انسان را خق بكنند و آنها به دلايلي از وجود خود هم خبرنداشته باشند.مثلا مثل فيلم ماتريكس در خواب باشند.حال يكدفعه اين دو نفر را ( آدم وحوا) در سياره اي رها كند و اينها ساعتي بعد بهوش بيايند.خوب در اينجا مطمئنا چندين سال طول مي كشد تا اين دو بتوانند با هم ارتباط برقرار بكنند و سخن گفتن و انديشيدن را فرا بگيرند. حال فكر مي كني اولين سؤالي كه اين دو در بدو انديشيدن از خود خواهند پرسيد چه سؤالي خواهد بود؟
مطمئن باش اولن سؤال اين نيست كه من كيستم يا ما كي هستيم؟ بلكه اينها از خودشان مي پرسند: اينجا كجاست؟ ما از كجا آمده ايم ؟ چه كسي ما را خلق كرده ؟ اين دنيا را چه كسي افريده و از اين قبيل سوالات؟
خوب حالا پرسش اصلي اسن است كه چرا اين اتفاق مي افتد، در حالي كه بايد انسان در ابتدا به شناخت خود بايد اقدام كند.يعني همان من عرف نفسه فقد عرف ربه.
علت اين است كه انسان خود را نمي بيند. او خيال مي كند كه خودش هم خلق شده است؟ جهان هم خلق شده است ؟ بنابر اين به دنبال خالق مي گردد. در ذن اينگونه فكر نمي كنند. در ذن گمان براين است كه اولاً : خدا خواست خود را ببيند پس يكدفعه فكر كرد و جهان شكل گرفت.ثانياً : خدا تنهاست، پس اين نقشها خلق مي شوند براي اينكه خدا با خود بازي كند.يعني هيچكس نه به دنيا مي ايد و نه از دنيا مي رود.
بر همين اساس در ذن هر انسان را به تنهايي خدا مي دانند.بهمين دليل است كه در مكتب ذن استاد ممكن است حتي براي تك تك شاگردان خود مثل يك خادم كار كند و براي آنها سجده كند.زيرا در ذن اصلا كسي وجود ندارد هر چه هست جلوه اوست.( مطلب بعدي را خوب دقت كن ).
پس با اين تصور در ذن گمان براين است كه هر انساني خود يك خداي كوچك است.بنابراين هر كس اگر سوالي طرح مي كند پاسخ آن سؤال هم در خود اوست. منتهي ما داراي دو حالت ذهني هستيم. 1- خود آگاه .2- ناخودآگاه .پاسخ تمام سؤالات هم در ناخودآگاهي است.پس هر پرسشي بايد آنقدر تكرار شود كه لايه خود آگاهي را بشكند و تا به ناخودآگاهي برسد.درست مثل آنكه گفتم اسم كسي را فراموش مي كنيم و به مغز خودفشار مي اوريم تا به يادبياوريم.در اين حالت آن پرسش بعد از مدتي لايه خود آگاهي را پاره مي كند تا به ناخودآگاهي برسد.سپس در يك فرصت اين پاسخ به خودآگاهي مي جهد.

حال هركس كه از تمركز فكر بالايي بهره مند باشد مي تواند پاسخ هر سوالي را آنا دريافت كند.حسين گرامي اگر به ياد داشته باشيد در سالهاي دور يك انيميشن پخش مي شد به نام « اي كي يو سان ». شايد ندانيد، اما اي كي يوسان يك شخصيت واقعي بود و يكي از اساتيد حقيقي ذن در ژاپن بود.ميزان تمركز فكر او آنقدر بالا بود كه هر سؤالي را آنا جواب مي داد. البته ما از ان بالاترش را داريم.اگر حدس زديد چه كسي؟ بله، امام علي ( ع ). ايشان در يك لحظه قادر بودند خود را به آگاهي كيهاني متصل ساخته و به هر سؤالي پاسخ دهند.
مطلب خيلي مفصل تر از اينهاست.اما كامنتها طولاني مي شود. من در يك كامنت ديگر باز در اين رابطه توضيح مي دهم. موفق باشيد.
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: اکبر, anattawa

باسخ‌به: گفتگوی همراهان 9 years, 10 months ago #9593

  • آريا
  • OFFLINE
  • Platinum Boarder
  • ازاد زندگي كن ، سربلند بمير
  • Posts: 512
  • Karma: 5
ادامه پاسخ به حسين اقا درجواب به كامنت 9579
حسين جان در ذن منطق و فلسفه و هيچ يك از عاوم بشري جايي ندارد. در ذن فقط سؤالهايي وجود دارد و معماهايي است كه بايدحل بشوند و با پاسخ دادن به ان سوالات ويافتن معماها پرده از روي رازهاي هستي برداشته مي شود.
وقتي كه ما به دنيا مي آييم از طريق پدر و مادرو بقيه افراد تحت يك بمباران فكري قرار مي گيريم.آنها دنياي ما را برايمان شكل مي دهند.آنها هستند كه به ما مي گويند اين درخت است و آن اسمان است و غيره و غيره ؟! در نتيجه ما هرگز اين فرصت را پيدا نمي كنيم كه خودمان به درك حقيقت بپردازيم.سپس در باره خدا و علت خلقت جهان چيزهايي را به ما مي گويند كه دين ما را تشكيل مي دهد.در نتيجه تمام شخصيت و تماميت انساني ما را ديگران شكل مي دهند. بهمين دليل زماني كه ما بزرگ ميشويم متوجه مي گرديم كه يك چيزهايي با هم جودر در نمي ايدپس دچار تضاد مي شويم.
مثلا به ما مي گويند خدا هست.ما سؤال مي كنيم چه كسي خدا را بوجود آورده؟ پاسخ مي شنويم : هيچ كس. يا مي گويند خداخودش خودش را بوجود آورده. در حالي كه قبلا به ما ياد داده اند هيچ چيزنمي تواند به خودي خود وجود داشته باشد. در اينجاست كه انسان دچار تضاد مي شود. البته و خوشبختانه همه زياد اين مسائل را جدي نمي گيرند . اما من ديده ام افرادي را كه بخاطر اين مسائل دچار جنون شدند.
ذن در اينجا به كمك افراد مي ايد تا اين تضاد را حل كند و آنها را به ارامش برساند.اما به شيوه خود.
يك نكته مهم در ذن ،روش طرح سوالات و چگونگي پاسخ دادن به آنهاست. ما انسانهاي عادي وقتي در باره خدا سؤال طرح مي كنيم توقع داريم پاسخهايي را بشنويم كه ما را راضي كند. يعني وقتي ما سؤال مي كنيم خدا چيست؟ واقعا توقع داريم بشنويم كه خدا فلان است و بهمان است و در عرش است و فرشتگان به دور او هستند و از اين مسسائل.اما درذن اينگونه نيست و متاسفانه پاسخ به اين سوالات آنقدر وحشتناك است كه اگر ذن را شخص بخواهد به تنهايي تجربه كند ممكن است به جنون ختم بشود.بهمين دليل در اينجا هم نمي توان بيشتر از اين توضيح داد.
و اما نتيجه :
در ذن معتقدند هر انساني خود پاسخ هر سوالي را دارد.پس از سؤال كننده مي خواهند سؤال را از خودش بپرسد.( اين نكته خيلي مهم است) در حالي كه ما عادت كرده ايم سؤالاتمان را از ديگران بپرسيم.زيرا فكر مي كنيم دانش چيزي بيرون از ماست.در حالي كه شاعر به درستي مي گويد: از خود بطلب هر آنچه خواهي كه تويي.بهمين دليل از افرادخواسته مي شود هر آنچه را تاكنون يادگرفته اند بدور بياندازند و با انديشه بي طر ف و خالي سوالات خود را مطرح سازند. خالي به معناي عدم پيش داوري مثلا وقتي شما مي گويي ذن كونگ فوتوا و خود شناسي در كونگ فوتوآ. يعني انديشه ات بي رنگ نيست. از قبل اين را با خودت قرار داده اي كه در توا يك نوع خود شناسي وعرفان قرار دارد، بهمين دليل ضمير ناخودآگاه تو مجبور است بر اين پيش فرض غلط هم پاسخي ارائه كند .پس بعد از يك مدت شما به نظريه غلطي دست پيدا مي كني در حالي كه فكر مي كني اين همان انديشه درست است.زيرا ناخودآگاهي ما آنقدر قدرت دارد كه براي سؤال غلط هم پاسخ پيدا كند و آن را چنان توجيه كند كه ما را و ديگران را قانع سازد.

اين پندار غلط حتي يقه عالمي مثل مولوي و خيلي از عرفاي بزرگ ما را هم گرفته است. همينكه شخص مي گويد: از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود.
به كچا مي روم آخر ننمايي وطنم.
و يا حافظ مي گويد:
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود.
آدم آورد در اين دير خراب ابادم

از نظر يك استاد ذن اينها تماما غلط است. زيرا نشان دهنده يك انديشه پر رنگ است.
فعلا بهمين مقدار بسنده مي كنيم. حق يارتان.
گنگ خواب ديده
The following user(s) said Thank You: اکبر, anattawa
Time to create page: 0.41 seconds