استاد جليل زاده گرامي وقت شما بخير.
با وجود اينكه بيش از هشت ساعت با شما تفاوت زماني دارم.اما به مدد امكاني كه شما بزرگوار در اختيار ما قرار داده ايد هم اكنون كه شما را در سايت حاضر مي بينم احساس مي كنم در كنار شما قرار دارم.بابت تمام زحماتي كه به شما ميدهم عذرتقصير داشته و سلامتي و كاميابي دائمي براي شما استاد عزيز تر از جان و همچنين استاد عصار گرامي و خانواده هاي محترمتان دارم. پاينده باشيد .توآ
با درود ،
آریای گرامی نه تنها زحمتی به من نمی دهید بلکه سپاسگزارم از بودنتون و همکاری تون .
من به شخصه از وجود شما خرسندم و از اطلاعات تون بهره مند می شوم .
آرزو می کنم وجود گرمتون در بین ماها باشه و هر لحظه از عمرتون در تندرستی و شادکامی طی بشه.
پیروز و پایدار باشید .
توآ
Last Edit: 9 years, 10 months ago by Mostafa Jalilzadeh.
استادعزيزم درود بر شما. شما به حقير زيادي لطف داريد. در محضر شما عزيز گرامي و استادعصار بنده درس پس مي دهم.بنده را شرمنده نسازيد. مطالب حقير در مقابل دانش شما قطره اي در مقابل اقيانوس است. بيان الكن ما را به بزرگي خودتان ببخشيد. هدف اين است كه به دشمنان نشان بدهيم كه استاد جليل زاده چه شاگرداني دارد. طول عمر همراه با سلامتي براي حضرتتان از درگاه خداي متعال آرزومندم.
[b]پاسخ به حسين اقا در رابطه با شناخت مكتب ذن و انديشه بي رنگ ( قسمت دوّم )
حسين عزيز درود بر شما
قبل از اينكه به قسمت دوم عرايضم بپردازم لازم مي دانم سه مطلب را توضيح بدهم.
1- شما در يكي از كامنتها اين مطلب را بيان كرديد كه پيروان ذن يا راهبان، مجسمه بودا را مي پرستند.
در پاسخ بايدعرض كنم كه اين مطلب درست نيست.اساتيدواقعي ذن هرگز مجسمه بودا نمي پرستند. اگر باور نمي كنيد ميتوانيد به كتابهايشان مراجعه كنيد.آنها درحقيقت يكتا پرستند.اما يكتا پرستي آنها براي ما به خوبي جا نيافتاده است.
البته اين مطلب بدان معني نيست كه بنده هم بودايي هستم. خير بنده مسلمان شيعه اثني عشري هستم و به اين مطلب افتخار هم مي كنم و لازم است كه در اينجا شهادت رئيس مذهب امام جعفر صادق ( ع ) را هم به تمام شيعيان آن حضرت تسليت عرض كنم.
اين مطلب را براي اين عرض كردم كه ازرفتار راهبان يا مطالب خوانده شده اين قضاوت را نكرده باشيد. بخصوص در باره ذن كونگ فوتوا كه ذني ديناميك است و نهايت آن هم يكتا پرستي است.
2- ومطلب بعدي هم كه مهم است اين است كه بهيچوجه با وجود اينكه ما هر دو مسلمان شيعه هستيم نبايد اجازه بدهيم كه احساسات مذهبي ما را از بي طرفي در درك حقيقت باز بدارد.
متاسفانه خيلي از درگيريهايي كه در جهان اسلام امروزه اتفاق مي افتد بخاطرهمين تعصبات غلط است كه پيروان يك مذهب از مذاهب اسلامي خود را برتراز ديگران پنداشته و حكم به تكفير ديگران مي دهند. درحالي كه اگرهمه با هم همدل بودند مطمئنا اوضاع دنيا بهتر از ايني كه هست بود.
به قول شاعر: جنگ هفتادو دو ملت همه را عذربنه .
چون نديدندحقيقت ره افسانه زدند
3- و اما آخرين مطلب كه ازاهميت فوق العاده اي برخوردار است. اين است كه ممكن است اين پرسش براي شما يا همراهان ديگر پيش آيدكه آريا مكتب ذن را بالاترمي داند يا اديان الهي را؟
در پاسخ عرض مي كنم : همانگونه كه قبلا عرض شد، ذن دين نيست و نبايد آن را با اديان مقايسه كرد. حتي از خود بوداهم سؤال كردندآياشما خدا هستيد؟ پاسخ داد: خير.باز پرسيدند: شما پيامبريد؟ پاسخ داد: خير.باز سؤال كردند : پس شما كي هستيد؟ وي پاسخ داد: من يك فرد روشن شده هستم. بنابراين نبايد اديان الهي را با ذن مقايسه كرد.اما درهر حال مسلم است كه بنده اديان الهي را از هر مكتب و نگرشي بالاتر مي دانم.زيرا اديان الهي مستقيما ازطرف خداي متعال به سوي بشر نازل شده است و پيامبران كساني بودند كه با خدا گفتگو كرده اند و دانش آنها الهي است و از سرمنشاء نابي به آنها رسيده است.
حال به بحث خودمان باز گرديم.
قسمت اول را با اين مطلب تمام كرديم كه شناخت انسان از عالم به دلايلي كه عرض شد غلط است . پس بر مبناي اين شناخت غلط نمي توان قضاوت كرد.
همچنين در آن نوشتار عرض شد كه مكتب ذن در شناخت هستي موفقتر از بقيه مكاتب بوده است و علت آن را در اين دانستيم كه به حقيقت توجه دارد نه به ظاهر عالم. توضيح اينكه، درجهان هستي هر پديده اي يك ظاهري دارد و يك باطني، متاسفانه ما در شناخت ظاهر عالم در مانده ايم.زيرا توضيح داديم كه شناخت ما از عالم براساس در يافتهاي ناقص حواس پنجگانه ما مي باشد و بر اساس اين دريافتهاي غلط نمي توان قضاوت كرد. حال تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
يعني اينكه وقتي كسي در شناخت ظاهر مانده است چگونه مي تواند باطن را در يابد.
تفاوت اساسي ذن با مكاتب ديگر شناختي در نوع تعليم و روشهاي آن براي يافتن حقيقت است.
درهرمكتب شناختي كه شما وارد مي شويد ابتدا شما را وادار مي كنند كه به اصول آن مكتب مقيد بوده و آنها را بپذيريد.
مثلا در يك خانواده اي كه افراد مقيد به مذهب خاصي هستند بمحض اينكه يك طفلي متولد مي شود.از بدو تولد مجبور است كه عقايدي را قبول كند كه هيچ شناختي از آنها ندارد و بهمين دليل است كه در بزرگسالي دچار تضاد مي شود واين اشتباه است. ( البته بغيرازدين مبين اسلام. چون اين دين كاملترين اديان است و چه خوب است كه اطفال را از بدو تولد با اصول اين دين پرورش دهيم).
اما ذن اينگونه نيست، يعني شما در بدو ورود مجبورنيستيدتعاليم يا اصول خاص مذهبي را كه به آنها اعتقادي نداريد بپذيريد. به اين روش، روش شناخت بي رنگ مي گويند. يعني شما با ذهني خالي و فارغ از هر عقيده اجباري كار شناخت را آغاز مي كنيد.
در ذن، استاد راهب، فقط راهنماي شماست. نمي تواند شما را بزور به پذيرش چيزي وادار كند. چه اگر اينگونه كند ، ديگر آن روش بي رنگ نيست.
البته اين را هم بگويم كه يك شاخه از مكتب ذن مربوط به شناخت است. يعني ذن شاخه هاي ديگري هم دارد كه هر كس مي تواند با هر دين و مكتب و آئيني كه دارد بدون طي طريق شناخت از آنها استفاده كند و اين همان مطلبي است كه يارومه در كتاب ذن خود از آن به نام باشگاههاي ذن نام مي برد.
در اين باشگاهها به افراد چگونگي درست انديشيدن و مراقبه و برخورد با مسائل و مشكلات زندگي و مدي تيشن و تمركز و خيلي چيزهاي ديگر آموخته مي شود.فراگيري اين مسائل هيچ ارتباطي به اين ندارد كه شما از نظراعتقادي به چه مكتبي وابسته هستيد.روش تعليم در اين بخش از ذن، مبتني بر همان واقعيتهايي است كه فعلا ما احساس مي كنيم و يا درك مي كنيم.يعني اين گونه ذن مخصوص مردم عادي است كه نمي دانند هنگام برخورد با مشكلات روحي رواني يا هنگام جنگ و ويراني وابتلا به بيماريهاي سخت جسمي چگونه با خود يا با شخص بيمار كنار بيايند. به عبارت ديگر در اينجا نوعي درمان روان شناختي مطرح است و اين موضوع هيچ ربطي به مسائل فلسفي و شناختي ذن ندارد.
اين بخش از ذن با استقبال بسيار خوب اروپائيان و امريكائيان روبرو شده است.
يك بخش از ذن هم مربوط به استفاده از قدرتهاي دروني انسان است. سبكهاي دروني درووشو، كه به آنها « ني چيا» مي گويند و شما آنها را با نامهاي: تاي چي چوان،چي كونگ و مانند اينها مي شناسيد هم براي درمان و كسب آرامش به انسان كمك مي كنند وهم اينكه چگونگي استفاده ازاين نيروها را به افراد آموزش مي دهند. به نظرمن حتي « يوگا» را هم مي توان نوعي از ذن خواند.
پس در اينجا مشخص شد كه درون مايه ذن است كه فقط به مسال شناختي مي پردازد و كساني كه بطورخاص به اين بخش از ذن مي پردازند به جرگه راهبان مي پيوندند و تا آخر عمر اين موضوع را تعقيب مي كنند.
حال در اينجا سؤال اين است كه اينها در اين مدت ( يعني تا آخر عمر ) چه مي كنند؟
پاسخ اين است :
هدف اصلي ذن يافتن پاسخ برايهمان پرسشهايي است كه بشر در حل آنها درمانده است. پرسشهايي كه انسان درطي تمام اعصار و قرون ازخود پرسيده وهنوزهم جوابي براي آن نيافته،از جمله آن پرسشها اين است كه : هستي را چه كسي خلق كرده؟ انسان ها را چه كسي خلق كرده ؟ انسان از كجا آمده و بعد از مرگ به كجا خواهد رفت؟ هدف ازخلقت انسان چه بوده؟
تمام مكاتب شناختي سعي كرده اند به اين پرسشها پاسخهايي معقول بدهند ، اما همه آنها ( بغيراز اديان الهي ) راه اشتباهي را طي كرده اند و ما دراين نوشتارسعي مي كنيم اين اشتباه را توضيح بدهيم و آنگاه مشخص مي شود كه تفاوت ذن با اين مكاتب در چه چيزي است؟
ما دردين مقدس اسلام حديثي داريم از پيامبراعظم محمد مصطفي ( ص ) كه مي فرمايد : خوب طرح كردن سؤال نصف جواب است.
اين حديث خيلي ارزشمند بوده و اتفاقا اساس مكتب ذن را تشكيل مي دهد.
زيرا در ذن هم اعتقاد براين است كه اگر سوال درست مطرح نشود، نتيجه از دو حالت خارج نيست.1- پاسخي دريافت نمي شود.2-ممكن است پاسخ اشتباهي دريافت شود. اما اين پاسخ اشتباه ممكن است چنان توجيه پذير باشد كه شخص سوال كننده را به اشتباه بيافكند.
مثالي ميزنم.
در زمانهاي خيلي دوركه هنوزبشر به صورت بدوي زندگي مي كرد و شناختي از محيط اطراف و پديده هاي هستي نداشت وقتي رعد و برق مي زد و باران مي باريدآنها خيال مي كردند موجوداتي در اسمان زندگي مي كنند كه با هم مي جنگند و وقتي كه يكي ازآنها شكست ميخورد شروع به گريه كردن مي كند.آنها اين موجودات را خدايان مي ناميدند. برق را شلاق و سلاح خدايان و رعد را غرش ونعره آنها در نظرمي گرفتند. زيرا در اطراف خود نظير آنها را زياد مي ديدند. به بيان ديگر، وقتي دو جانور وحشي با هم مبارزه مي كردند از روي غرش و فريادهاي آنها اين استنباط غلط را مي كردند كه حتما رعد و برق هم بعلت دعواي دو ياچند موجود قوي هيكل است. اين مطلب را امروزه مي توان درافسانه هاي كهن كه بازمانده از آن دوران است به راحتي يافت.
پس مي بينيم كه يك استنباط غلط مي تواند پاسخ غلطي هم به دنبال داشته باشد.پاسخي كه حتي دانشمندان راهم راضي كند.
مثال ديگر در باره گردش زمين به دور خورشيد است. سالهاي سال دانشمندان و مردم دنيا فكر مي كردند كه اين خورشيد است كه به دور زمين مي چرخد.زيرا هر روز مي ديدند كه خورشيد از مشرق طلوع كرده و در مغرب غروب مي كند.بقيه داستان را چون مي دانيد بنده ادامه نمي دهم.
بهمين دليل در ذن روي طرح سؤال خيلي احتياط مي شود.و باز بهمين دليل است كه اگر شما درذن سوال طرح كنيد كه خالق كيست؟ از شما مي پرسند ، چه كسي اين سؤال را مطرح مي كند. درحقيقت چيزي شبيه به همان مسئله خود شناسي. يعني ذن مي گويدآيا توخودت يقين كرده اي كه مخلوقي كه به دنبال خالق مي گردي. البته اين نكته را هم توضيح بدهم كه معني اين گفتار اين نيست كه ذن مخالف موضوع خالق و مخلوق است. بلكه مي خواهد به شخص اين نكته را يادآوري كند كه فرد بايد خودش اين نكته را بفهمد و دريابد كه مخلوق است. نه اينكه حرفهاي ديگران را تكرار كند.
پس درذن افراد را وادارمي كنند تا براي يافتن پاسخ سؤالهاي خود بيانديشند، اما درست بيانديشند وبي رنگ بيانديشند.
به عبارتي ديگرازيافته ها وعقايد ديگران استفاده نكنند.
حال سؤال شما ممكن است اين باشد كه وقتي در ذن سؤالي طرح مي شود پاسخ از كجا مي ايد و از كجا مطمئن باشيم كه اين پاسخ درست است؟ بالاخره ما بايد معياري براي سنجش پاسخ داشته باشيم يا خير؟
ان شاء الله اگر زنده بوديم به اين سؤالات و پرسشهاي ديگردرادامه پاسخ خواهيم داد.
فقط ذكريك نكته را دراين زمينه هم لازم مي دانم كه چون اساتيد سايت ممكن است يك وقتي بخواهند بدانند كه اين مطالب آيا از كتاب يا سخنراني هاي شخصي ديگرنقل مي شود و بايد منابع آن هم ذكر بشود، بنده بي سواد عرض مي كنم كه اين مطالب از كتاب يا سخنراني هاي ديگران نقل نشده و تماما از كتابچه هاي ياد داشت شخصي حقيرمي باشد.
اگر مطلبي از كس ديگري نقل شود حتما منبع آن را ذكر خواهم كرد. دليل ديگر بيان اين مطلب آن بود كه همراهان عزيز بدانند كه مسئوليت اين نوشته ها با شخص حقيراست.
حسين جان تا اينجا اگر سؤالي داشتيد مطرح كنيد. من هنوز به كامنتهاي شما نپرداخته ام.
پاينده باشيد.
بنده سرپا گوشم تا انتهای مطلب به آخر مطلب خوب اشاره کردید همان معیار و اینکه از کجا بدانم پاسخهای تفکر من درست است یا نه
خواهشا مطلب را ادامه دهید بنده دارم از نوشتهایتان لذت می برم بعد جواب آن معیار و بقیه را بدهید خدا شما را برای ما نگه دارد این سایت به افرادی مانند شما می بالد
تبریک به استاد جلیل زاده که چنین شاگردانی دارد که من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا بنده خدا به شما انشا الله سر سلامتی بده صحت عافیت انرژی که با بدن بیمارتان دارید این همه انرژی به پای مطلب میگذارید باید قدر دانست امیدوارم قابل باشیم