[b][size=3]پاسخ به كامنت شماره 9765 حسين اقا
حسن عزيز درودبر شما. برادرمن، متن را دوباره بخوان. بنده عر ضكردم شيوه يك استاد ذن اينگونه است. نگفتم كه اساتيد ذن همه چيزرا مي دانند.بلكه عرض كردم شيوه پاسخ به سؤال اينگونه است. مگر شما خودت فرشته ها را ديده اي؟ عرض بنده خيلي كوتاه است و بعدش شما را به خدا مي سپارم. ذن مي گويد در باره چيز يكه از ديگري شنيده اي نظرنده. مگر اينكه شما در باره آن به واقعيت رسيده باشي. مگر در دين همه چيز به واقع توضيح داده شده كه استادان ذن بتوانند به آن برسند.مردم يك سؤال كردندتعداد اصحاب كهف چند نفراست ؟ ايا سؤال واضح نبود؟ پس چرا پيامبر پاسخ نداد؟ اينكه مردم بدانند اصحاب كهف چند نفر بودند تا از ابهام بيرون ايند تازه بعد از هزاران سال، چه ضرري به كسي مي رساند كه در قران كريم آنگونه پاسخ داده شد.اينكه ديگر راز مهمي نبود.يا دانستن اسم ذوالقرنين بعد از هزاران سال چه ضرري به مردم مي رساند مگر ابهام زدايي كار دين نيست؟ شما همين سؤال را از استادانت بپرس و مگر نمي گويند كه در دين كمبودي وجود ندارد، پس پاسخ شفاف آن را براي حقير بياور كه ، تعداد دقيق اصحاب كهف چند نفربوده و نام اصلي ذوالقرنين چه بوده و در كدام كشور اقامت داشته؟ عزيز برادر،منظورحقيراين بود كه عالمان دو دسته اند. 1- دسته اول به دنبال يافتن حقيقتند. 2- دسته دوم به خودشان زحمت يافتن حقيقت را نمي دهند بلكه هرچه شنيده اند را نقل مي كند و زير سبيلي رد مي كنند. يعني ماست مالي مي كنند چون بايد يك چيزي بگويند ديگر.
من اولين كسي بودم كه پيشنهاد دادم در اينجا بحث مذهبي مطرح نشود درست بهمين دليل بود. چون آخرش كاربه جاهاي باريك مي كشد.و البته اين اخرين كامنت من در رابطه با اين مباحث است اما يك سؤال از شما مي پرسم و خدا حافظ.
حسين عزيز آيا خداوند متعال با كسي رودر وايستي دارد يا مي ترسد؟ مسلما هيچكدام. پس ايا ايات قران ابهام دارد كه عده اي به ايات قران تفسيرمي نويسند؟آيا خدا بهتر مي داند چه گفته يا مفسرين؟ در باره تمام موضوعات همين است. خدا يك مطلبي را يا واضح بيان كرده يا نكرده ، اما بنده نمي دانم چرا يك عده فكر مي كنند كه از خدا بيشتر مي فهمند و باز نمي دانم چه كسي اين ماموريت را به ايشان داده كه تفسير بنويسند. الان اگر شما در جايي سخنراني بكني شما بهتر مي داني چه گفتي يا كسي كه بعدا مي خواهد بيايد كلام شما را تفسير بكند.
خدا درقران صريحا گفته : اگرزنان نافرماني كردند آنها را بزنيد.كجاي اين مطلب ابهام دارد كه مفسرين مي ايند صدها صفحه مطلب مي نويسند كه منظور خدا اين بوده و آن بوده. آيا خدا بهتر مي داند چه گفته و مصلحت چيست يا يك بشر جايزالخطاء كه خود مخلوق همين خداست و خدا به او خواندن نوشتن آموخته ؟ يعني بنده از خالق خود با سواد تر است؟
بنده الان با شما صحبت مي كنم ايا شما بهتر مي دانيد كه من چه مي گويم يا خودم . عزيز من ، مشكل ما همين است. ما داريم از طرف خدا حرف مي زنيم و نظرمي دهيم و قضاوت مي كنيم، حال با چه دانشي و با چه مجوزي ، آن را نمي دانم.
الان شخصي مي ايد و مي گويد از طرف امام زمان ( ع ) اين حديث نقل شده است. صدها نفرمي ايند و ان را تفسيرمي كنند. بعد مشخص مي شود كه اين حديث اصلا دروغ است.جان برادر نكته را در ياب. استاد ذن عالم به حقايق نيست او راه رسيدن به حقايق قابل درك را نشان مي دهد و اگر چيزي نداند راحت مي گويد نميدانم. اما يك عالم ديني نمي تواند بگويد نمي دانم، زيرا تمام اعتبار دين و مذهب زير سؤال مي رود. پس مجبور است يك چيزي بگويد ولو به .....!؟ بعدهم اگر كسي اعتراض كند خيلي راحت حكم تكفير و ارتداد وي صادر مي شود.
براي همين است كه در موقع بحث يك عالم ديني هرگز نمي تواند ازادانه بحث كند. شما چند جا نوشتي من ازادانه به بحث نشستم.ايا حقيقت همين بود. شما الان ازادانه مي تواني در باره مذهب خودت بحث كني؟ نمي تواني. بنده هم نمي توانم. فقط خودم را به دردسر مي اندازم.سري كه درد نمي كند دستمال لازم ندارد.
يك نكته ديگر بگويم تمام. الان فرزندان شما چون از پدر و مادر مسلمان شيعه به دنيا آمده اند اجبارا مسلمان وشيعه هستند. حال اگر بيست سال بعد پسر شما بگويد من مي خواهم مسيحي شوم به استناد اينكه، لا اكراة في الدين، شما اجازه مي دهيد وي مسيحي بشود؟ مسلما خير. پس چرا علما در رساله هايشان مي گويند مسلمان بايد دين خود را تحقيقي برگزيند.در كامنت قبلي هم پرسيدم ايا خداوند متعال الان بي طرف است يا موضع خاصي رادر رابطه با كشورها و مردم دنيا اتخاذ كرده است؟ كه جواب ندادي. بهر حال هدفمن اين بود كه دو شيوه تفكر را به شما نشان بدهم تا خودت در يابي كدام درست تر است كه نشد.
در پايان يك داستان واقعي اما خنده دار برايت نقل مي كنم تا عمق فاجعه را در يابي.
شخصي تعريف مي كند دركتابي كه ، ما در تهران در فلان مسجد نشسته بوديم يكهو ديديم صدا به تكبير بلند شد. گفتيم جريان چيست؟ گفتندهمين الان يك نفر بهايي شده و خدا يكدفعه به او تمام قران را افاضه نموده. خلاصه مردم دور آن شخص كه جواني بود جمع شده بودند و وي از روي قران و هم از حفظ با صداي رسايي ايات خدا را تلاوت مي كرد.خلاصه كمي كه سروصدا خوابيد ان جوان گفت: دوستان اگر هم كيشان قديمي من بدانند كه من مسلمان شده ام و اين معجزه اتفاق افتاده مرا مي كشند. من از شهر خودم فرار كرده ام و در اينجا غريبم.يكدفعه فلان كاسب بلند شد گفت: از فردا بيا مغازه من كار كن. ان يكي گفت بيا در منزل من در طبقه بالا اقامت كن . از همه مهمتر،بزرگ محل گفت من دخترم را به تو تزويج مي كنم. خلاصه در عرض چند روز از اين شخص بتي ساخته شد و برايش دم و دستگاهي تدارك ديده شد.
در اين ميان شخصي از اهالي همان محل كه مقروض بود و زن و بجه اش هم مريض ، هرروز ميامد در مسجد و تقاضاي كمك مي كرد اما كسي به داد وي نمي رسيد. او هم آنجا حاضر بود.گفت برادران چرا به من كمك نمي كنيد؟ گفتند برو رد كارت اين مرد نظركرده است.
خلاصه چند رو بعد اين بنده خدا صبح زود آمد مسجد تا در خلوت با خدا راز و نياز كند ديد ايواي همان آدمي كه مي گفتند نظركرده است دارد فرشهاي مجسد را جمع مي كند كه بدزدد. آمد بيرون مسجد فرياد زد آي دزد. بالاخره شخص را گرفتند و معلوم شد شغل وي همين است.آنجا بود كه همه از روي ان شخص مقروض خجالت زده شده و شرمنده گشتند.پاينده باشيد.
[/size][/b]